همانطور که می دانید تغییرات در اصول معماری شهری موجب پیدایش معماری مدرن شده است و این معماری، دیر زمانی است که یکی از دغدغه های اصلی فعالان به خصوص نسل جدید معماران می باشد.
ولی این مهم تا چه میزان به طور صحیح موجب تغییرات و پیدایش استاندارد ها ی صحیح شده است؟جای تعمل بسیار دارد
.
با نگاهی اجمالی به سازه ها و طرح های امروزی، به وضوح می توان گرایش به یک معماری ساکن و تنبل را مشاهده کرد . منظور از معماری
تنبل ایحاد سهولت دسترسی ها به قسمتها و اجزای مختلف با صرف کمترین انرژی می باشد. شاید به ظاهر این گونه به نظر برسد که این خود یک موفقیت است .ولیکن دسترسی آسان با صرف کمترین انرژی به جای جای هر سازه، بدون در نظر گرفتن کاربری مورد نظر نمی تواند فلسفه دسترسی را تامین نماید .
به طور کلی برای داشتن یک زندگی متعادل هر عمل و حرکت آدمی در یک واحد انرژی بر هدف، برنامه ریزی می گردد و این فلسفه زندگی پویا است.
زندگی سالم از مجموع تحرکات فیزیکی و فکری آدمی تشکیل می شود . ایجاد بالانس در این دو بر مبنای استانداردهای سلامت در هر دو حوزه، همواره سلامتی و شادابی را به همراه خواهد داشت .
در زندگی روزمره آنچه بیشترین تاثیر را در شکل دهی به برنامه های فیزیکی و فکری ما دارد، معماری و چینش پیرامون ماست . چراکه عمده ی فعالیت جسمی و فکری ما از روی جبر بوده و این معماری است که خط صرف انرژی روزمره ما را نعیین می نماید و بر پایه نیاز فردی و اجتماعی حلقه های به هم پیوسته فعالیت های روزانه فرد و در نهایت جامعه را تعیین می نماید.
نمود بارز این تفاوت ها که تاثیر سیاست گذاری ساختار شهری بر سلامت جسمی و روانی جامعه را می توان در کشور چین مشاهده نمود.
اهداف فردی و جمعی بر مبنای گرفتن و صرف انرژی هدفمند در نهایت تراز مثبتی بر رضایتمندی فردی و اجتماعی را ایجاد می نمابد .
چرا که هر فرد در پابان روز بر اساس بالانس صرف انرژی برای تولید ارزشی معین، کامیابی خود را قضاوت می کند .
شاید یه ظاهر این گونه به نظر رسد که در معادله مصرف، صرف انرژی اندک و رسیدن به حد اکثر باز دهی منطقی و مطلوب باشد. اما مشاهده می شود که کسانی که این فرآیند را بطور مستمر دارند، دچار رضایتمندی از عملکرد خود نیستند و نا خود آگاه کمبود تحرکات فیزیکی را کاملا احساس می کنند .این اصول لزوم ایجاد جبر معماری بر اساس تحرکات فیزیکی را تایید می نماید.
عدم تحرکات کافی و اجباری، موجب کاهش استقامت بدنی بویژه تراکم استخوانی بدن و شروع سیر تقییرات منفی در انسان گردیده است. شاید این مساله موجب تعجب بسیار باشد که تغییرات آناتومی انسانی طی قرون موخر مدتهاست در موسسات معتبر به طور جد صورت نگرفته یا به آن پرداخته نشده است . در صورت تحقیق و بررسی دقیق با نتایج و حقایق تکان دهنده ای روبرو خواهیم شد و شاهد سیر تصاعدی افول محسوس استقامت ساختار عضلانی و استخوانی در انسان کاملا جدی است و در صورت عدم توجه و اصلاح این ساختار نتایج غیر قابل جبرانی را شاهد خواهیم بود .
زندگی ماشینی که بر مبنای کم تحرکی و سهولت در ارتباطات و دسترسی ها عامل عمده این مسا له بوده و با پیشرفت تکنولوژی و علوم ارتباطی بشر بدنبال کوتاهترین راه با صرف انرژی اندک برای فعالیت های خود می گردد .و این گونه است که شاید تصاویر شماتیک و تصوری از گونه هایی از موجودات فضایی که دارای چشمان و جمجمه برآمده و بزرگ ولی عضلات و استخوانهایی نحیف و شکننده به حقیقت بپیونددو این بشر تکامل یافته امروزه به تاریخ بپیوندد .
البته حامیان این تفکر بر این باورند شاید با تغییر معیار توانمندی و زیبایی شاید همان گونه فضایی به ظاهر نا زیبای امروزه معیار زیبایی فردا باشد.
ولی با علم بر اینکه معیار های تناسبی و حجمی و زیبایی شناختی همواره ثابت بوده و تغییر رویکردی بشری تغییر نمی کند، شاید ما نسلی از بشر را که در سیر تکوینی به نهایت تکامل فیزیکی خود رسیده است را از دست خواهیم داد .
ایجاد تراز مصرف واحد انرژی بر هدف، موجب حفظ استاندارد زندگی و تعالی فکری و فیزیکی آدمی می گردد.
شاید در ابتدا محاسبه این معادله در ساختار شهری و معماری داخلی دشوار به نظر رسد و در صورتی که اگر به ساختار معماری در ۲۰ سال گذشته نگاهی بیاندازیم، می توان گفت استانداردهای ارتباطی و حرکتی در آن دوران عموما بالانس بوده و می توان از معماری آن دوران الگو برداری کرد. ولی اگر بخواهیم به طور فرموله مبنایی را برای طراحی صحیح حرکتی بر گزینیم ، با حذف وسایل ارتباطی مدرن ، طرح شما مبنای حرکتی پیدا خواهد کرد .
شهر سازی بر پایه استفاده حداکثری یک سویه از تکنواوژی و انرژی، مثال ساخت دستگاه هایی است که صرفا برفی بوده و با فطع برق، کارایی خود را کاملا" از دست می دهند .
جالب به توجه است که اگر نگاهی به روند ساخت دستگاه های خانگی ساخت بشر بیاندازیم ملاحظه می کنیم که آدمی بعد از کشف و توسعه الکتریسیته بعد از مدتی کلیه تجهیزات مورد نیاز خود را برپایه انرژی الکتریسیته برنامه ریزی کرده است.
ولی با گذشت زمان و ملاحظه محدودیت ها به این نتیجه رسیده که می توان تجهیزات را بر پایه دو انرزی الکتریسیته و منشا فیزیکی انسانی طراحی کرد و امروزه رویکرد به طراحی و ساخت تجهیزاتی که هم بر اساس الکتریسیته و هم بصورت دستی امکان استفاده دارند، بسیار بیشتر شده است .
ساختار شهری نیز همانند ماشینی عظیم نمیبایستی به طور ۱۰۰% بر مبنای تکنولوژی و انرژی حاصل از سوختهای فسیلی و ...
طراحی گردد .
چرا که هر چه ما انرژی لازم را برای تحرکات فیزیکی از قبیل رفت و آمد ،ارتباطات ، ساخت و ساز و بطور کلی خلق ارزش را از منابع مشخص و محدود وارد سازیم، به همان اندازه مشارکت محرک های دیگر شهری را کم کرده و در نتیجه از تحرکات طبیعی عناصر شهری کاسته خواهد شد .
اگر شهر مجموعه ای پویا و حد الامکان مستقل باشد به همان اندازه رضایتمندی فردی و جمعی در آن شهر بیشتر خواهد شد . مثال فرد در جامعه شهری میبایست مثال حرکت جمعی در صف های ممتد باشد. تا هر شخص گر چه در فشار جمعی قرار دارد ولی خود نیز بخشی از نیروی کلی را ایجاد می نماید . و در تولید انرژی برای حرکت جمعی سهمی دارد .
این سیستم موجب می گردد تا سیرکوایت انرژی همه روزه بر افراد جامعه جاری باشد و ناگزیر تبادل انرژی های روزانه تا حدی انجام می پذیرد .
درست است که شهر بر مبنای محوریت اجرایی فردی نیاز به کنترل و جهت دهی بیشتری دارد ولی در نهایت همواره پویا و قابل کنترل خواهد بود و با قطع موقتی و یا دائمی انرژی های غیر انسانی ارتباطات شهر مختل نشده و زندگی در شهر کماکان جاری خواهد ماند.
در صورتیکه که قطع انرژیهای شهری در شهرهای مدرن و صنعتی کاملا غیر ممکن بوده و آسیب و خسارات بسیار بالایی به جمع کثیری از مردم عادی و بخصوص فعالان حوزه های مختلف می رساند و در صورت ادامه نبود انرژی های مختلف حاصله از سوخت های فسیلی و ... شهر کم کم رو به نابودی کشیده شده وکلیه ارتباطات شهری و تکنولوژیکی شهر تخریب شده و کوله ای از زباله های صنعتی بجا می ماند.
البته امروزه نیز در جای جای شهر های کوچک صنعتی که معلول پیدایش علتی موقت همچون معادن و امثالهم بوده و با توقف فعالیت شهر نیز علت وجودی خود را از دست داده و رو به نابودی کشیده است را نام برد .
در صورتی که با نگاهی اجمالی میتوان شهره های کهنی را دید که بدلیل محوریت فعالیت ساده مردمی شاید بیش از صدها سال است که با اندکی تغییرات گریز ناپذیر همچنان زنده و پویا به فعالیت خود ادامه می دهند.
در اینجا این سوال بوجود می آید که استفاده از تکنولوژی در چه زمینه های از معماری میبایست صورت گیرد ؟
البته که میبایست از تکنولوژی استفاده گردد ولی همانگونه که ما برای تنفس و ورزش و برخی از عملیات روز مره از تکنولوژی استفاده نمی کنیم مگر برای رفع موانع و اشکالات حاصله و برای رسیدن به استاندارد اولیه در راستای فعالیت های اجباری انسانی نیز نبایستی با بکار گیری تکنولوژی و صنعت در ساختار معماری شهری و داخلی، استانداردهای مصرف انرژی بر واحد هدف را نادیده بگیریم .
همان گونه که بصورت موردی بطور حاد چاقی های غیر عادی و بیمارگونه استفاده کننده های رایانه که کلیه کارهای شخصی خود را با استفاده از رایانه و با صرف کمترین انرژی در پشت میز کامپیوتر خود انجام می دهند، امروزه یکی از بیماریهایی است که بعضا منجر به مرگ شده و یا اینکه درمان روحی جسمی بسیار دشواری دارد .
البته شاید بتوان گفت خطر بزرگتر تغییرات نامحسوس آناتومی و تغیر شکل ساختار بدنی و پایین آمدن استاندارد های انسانی ظرف چند دهه اخیر باشد. چرا که نه تنها سیر تکامل تکوینی فیزیکی انسان متوقف شده، بلکه سیر نزولی به شدت پر شتابی را با پیشرفت تکنولوژی و بکارگیری آن در سازمان حرکتی حادث شده است .
فصل اول از کتاب رقص انرژی در معماری ..مهندس زند..