فرانک لوید رایت: «در روزگاری که معماری غربی قرون وسطی ساختن طاقهای سنگی را آغاز میکرد، معماری ایرانی با طاقها و گنبدهای بلند، قامت برافراشته بود و ایرانی، عاشقانه با سنگ بنایی میکرد. با برترین دانش از کاربرد خاک رس و کورهی داغ، پی¬هایی عظیم از آجر و ساروج میریخت، بر دیوار قطور از خشت گنبد آجری مینشاند و درونش را از کاشی، نقشهای زیبا میانداخت [...] شاید قصهی غایی معماری ایرانی، ایجاد کیفیتی در روح و روان آدمی باشد [...] معماری ایرانی جایگاهی رفیع زیر بامهای بلند معماری جهان دارد.» (Wright, ۱۹۵۳; ۵۷-۵۴)
«رایت هرگز به ایران سفر نکرد، در حالیکه شور و شوق او در سخنان تحسین آمیزش این پرسش را بر میانگیزد که منبع دانش او چه بوده است؟ پاسخ قطعی به این پرسش ساده نیست، اما او از کودکی با افسانهی هزار و یک شب آشنا شده بود و آن را به عنوان منشا اصلی شیفتگیاش نسبت به فرهنگ ایرانی برمیشمرد. [...] او کتاب بررسی هنر ایران را از پیشکسوت آمریکایی در شناخت هنر ایرانی، آرتور آبهام پوپ، نزد خود داشت. [...] رایت همچنین از ابتدای زندگی حرفهایاش، کاشیهای ایرانی را جمعآوری میکرد» (معرفت، ۱۳۹۲؛ ۵۹ – ۶۴).
در دههی ۵۰ خورشیدی، بنیاد فرانک لوید رایت که پس از مرگ وی، تحت ریاست همسرش بود، طی همکاری با مهندسین مشاور عامری، کمونه و خسروی، تعدادی اثر در ایران طراحی و اجرا نمود. البته نظام عامری به عنوان تنها شاگرد ایرانی فرانک لوید رایت پیش از این نیز در تلینسین با رایت ارتباط داشت و بدین طریق، رایت شخصاً خانهی عامریها در تهران را طراحی نموده بود - که متاسفانه اجرا نشد. از مجموع آثاری که در این سالها طراحی گردیدند، یک اثر نیز موضوع آموزشی داشت که ما بدان خواهیم پرداخت. این اثر، دماوند نام داشت که دانشگاهی دخترانه بود و براساس آن مقرر بود اساتید آمریکایی به دختران ایرانی آموزش دهند. «سایت انتخابی این اثر، زمینی به وسعت ۸/۵ هکتار و برای ۱۲۰۰ نفر دانشجو تدارک گردیده بود. از نردهکشی سایت دانشگاه و سردر ورودی تا نحوهی بکارگیری مصالح و کاشیها و ساختمانها، یادآور طرح دانشگاه ایالتی آریزونا و ساختمان بخش اداری مارین کانتی فرانک لوید رایت در کالیفرنیا بود، که همزمان میراث غنی ایرانی را با بهترین فناوری معاصر ترکیب میکرد.»
کالج دماوند که امروز به ساختمان مرکزی دانشگاه پیام نور تغییر کاربری داده است، مجموعهای از ساختمانهای اداری و آموزشی با فرمهای بدیع و غریب در شهر تهران میباشد. طرح این کالج پس از انقلاب اسلامی و در دوران کنونی، دچار تغییر و ساخت و سازهای دیگر شده است. ما در این مقاله نگاه خود را به طرح اصلی و اولیهی کالج معطوف نمودهایم. در طرح جامع این کالج، سردر دانشگاه، چهار بلوک خوابگاهی، کتابخانهی مرکزی، آمفی تئاتر، سلفسرویس، ساختمان اداری و کلاس ها، ساختمان پرسنل، ساختمان ریاست، سالن ورزش، پارکینگهای روباز دیده میشود. آنچه که چشم را در نگاه نخست به این طرح جذب میکند، طرح کلاسها و ساختمان اداری حل شده در دل آنهاست که این مجموعه را به مفهومی ساختمان/ دیوار بدل میسازد. این ساختمان/ دیوار هیئتی شش ضلعی دارد که نسبت یه شمال جغرافیایی دچار چرخش شده و در نقاطی همچون شکافته میگردد و راه به درون اسرار علمی خود میدهد. طراحان با هوشمندی، در محل این شکافتگیها، احجامى استوانهای قرار دادهاند که بر ابهت و گیرایی بنا میافزاید و برای مخاطبین و عابرین سایت به عنوان تنها نشانهی بنا قابل روئت است. بنابراين طرح کلی این کالج دیواری مرتفع جلوه مینماید که به نظر میرسد هدف از آن اعمال محدودیت بر دید از بیرون سایت به درون است. همچنین به واسطهی شیب زمین، این ساختمان/ دیوار بالاتر از خط دید ناظرین و عایرین قرار میگیرد و دید به درون آن و اتفاقات پشت آن راحت نیست، خصوصاً که پنجرههای آن نیز بزرگ، مدور اما با ارتفاع زیادی از کف قرار گرفتهاند. این پوشش و لایه بندی فضاهای درونی، فرض تلاش برای نیل به محرمیت در فضاها را قوت میبخشد و با توجه به دخترانه بودن دانشگاه نیز مناسب و بجا جلوه مینماید. همچنین کالج را به شهرهای سنتی ایرانی، با برج و باروهای قدرتمند دفاعی شبیه مینماید. اما آنچه تعجب برانگیز است و ما را در برداشت این مفهوم از دلیل و فلسفهی این طراحی مردد مینماید، این است که این ساختمان/ دیوار از کتابخانه، آمفیتئاتر و سلف سرویس محافظت مینماید. خوابگاه دانشجویان، خارج از این حصار عظیم، در شرق و در جوار خیابان اصلی در مجاورت سایت و سالن ورزش و زمینهای تنیس نیز در غرب سایت (و خارج از حصار)، مجاور به خیابان دیگری است. بنابراین با توجه به اینکه خود این ساختمان/ دیوار، محل تشکیل کلاسها و اتاقهای اداری است، به نظر میرسد طراحان، علیرغم موفقیت در ساخت حصاری مدرن (به لحاظ فرمی و مکانیابی)، در سازماندهی بناهای درون حصار، کمدقتی به خرج دادهاند و اصل محرمیت را به کناری نهادهاند و کتابخانه با گنبد بزرگ آبی را کانون توجه قرار داداند. نتیجهی این امر، ما را به این پرسش میرساند که هدف از این ساختمان/ دیوار چه بوده است؟ چرا به اعمال عملکرد خطی این کلاسها و ایجاد راهروهای طویل دقت نشده است؟ چرا طراحان به چرخش و سیرکولاسیون کاربران در گرداگرد سایت از طریق این ساختمان/ دیوار دل بستهاند؟ شاید اقلیم منطقه آنان را به انتخاب ترغیب نموده است. آنها از فضاهای باز غافل شدهاند و عملاً آن را به پارکینگ و فضاهای سبز بین ساختمان تنزل دادهاند. آیا طراحان در مسیر نیل به فرمی جدید در بناهای آموزشی، مسائل بنیادین یک فضای آموزشی را نقض کردهاند؟ استراتژیای که میسون درروهه نیز در آثار خود بسیار استفاده مینمود. در یک جمعبندی این ساختمان/ دیوار، با قدرت تمام ذهن طراحان را به مشغول ساخته و سایت و کل اثر را تحت سیطرهی خود درآورده است، اما آنگونه که باید شایستهی رهبری این کالج نیست. این ساختمان/ دیوار با مسائلی بنیادین در تضاد است و از چیزی جز کتابها و سالن آمفیتئاتر قرار نبوده حفاظت نماید. بنابراین محاسن این ساختمان/ دیوار ابتدا ایجاد یک حریم اولیه برای داخل کالج، شباهت فرمی و نزدیکی مفهومی به برج و باروهای شهرهای سنتی و توانایی در خلق پرسپکتیوهای بدیع و خاطرهساز میباشد
در طرح کلی کالج، نکتهی دیگری نیز جلب توجه مینماید. طراحان، چشمهی آب موجود در بخش شمال شرقی سایت را به عنوان محلی برای تجمیع و صحبتهای دانشجویان دیدهاند و حول آن سکوهایی جهت نشست، بحث و گفتوگو و البته مطالعه تعبیه نمودهاند. با توجه به شیب تند زمین از شمال شرقی سایت (محل چشمه) تا سردر ورودی کالج در جنوب غربی سایت، جریان آب این چشمه به عنوان محوری قوی در طراحی سایت کالج دیده شده است. این محور در آکس جغرافیایی سایت نیست و همچنین حتی در آکس سازماندهی بناهای کالج نیز نمیباشد، اما تلاش شده در مقاطعی، ترکیبی قوی از آب و گیاه و دسترسی را در خود داشته باشد. این محور حتی به عنوان خط تقارن بناها نیز عمل نمینماید و گویی تنها و تنها به عنوان خیابان اصلی کالج قابل بررسی است. این خیابان، از حاشیهی ساختمانهای مهمی چون کتابخانه و آمفیتئاتر میگذرد و نقطهی آغاز و پایان آن چشمه و حوض ورودی کالج است. بنابراین این محور نمیتواند به عنوان عنصری با هدف باغسازی، به خوبی نمونههای سنتی ایرانی باشد. همچنین با تعریف محور در باغ ایرانی فاصلهی چندانی دارد. فرهنگسرای نیاوران و دفتر مخصوص فرح پهلوی، موجود در باغ قدیمی محلهی نیاوران، اثر کامران دیبا و چشمهای طبیعی که در شمال این سایت قرار دارد، نمونهای بس نزدیک تر به موضوع محور در باغ ایرانی و اثرگذارتر بر مخاطبان میباشد. در طراحی کالج دماوند، براساس اتخاذ استراتژی صحیح و بجا، طراحان تمام ساختمان.ها را با فرمولی یکسان از مصالح و فرمها طراحی نمودهاند. این فرمول، بدنهای آجری، طاقوارههایی رفیع با پنجرهای بر بلندای آنها و سقفهای قوسی فیروزهای رنگ است. احجام استوانهای هم به عنوان حجم کمکی، هر زمان که لازم بوده، در محل شکافتگی حصار یا در حاشیهی خوابگاهها به کار گرفته شده است. بر بدنهی این احجام حفرههایی با آجر ساخته شده است که از هیبت آنها کاسته و آن را مطلوب کاربرانش مینماید. با اینکه طاقوارههای کالج مهمترین سند مدعیان شباهت کالج دماوند به نمونههای خارجی شده است، اما این استرانزی و البته بدیع بودن آن در معماری ایران، کالج دماوند را به بنایی ماندگار و دارای هویت خاصی تبدیل نمودهاست. این بنا از نمونهی کلاسیک دانشگاه تهران با ساختمانهای بتنی و نمای سیمالی سرد، فاصله گرفته و در عین حال اسیر بلوکگرایی معاصر با نمای آجری نیز نشده است. به واقع این خاص بودن کالج دماوند و آرامشی که در فرمهای آن موجود است با کاربران دختر آن و روحیات آنان در تطابق است و طراحان را از این حیث در معماری ایران ممتاز مینماید.
هرچند که خرد کردن نما توسط طاقوارهها و تعبیهی پنجره در آنها، ما را به یاد خرد کردن نما در آثار رایت به همین شکل میاندازد و همین طور چرخش نرم دیوارهای آجری بسیار شبیه به بخشهایی از ساختمان جانسن اثر رایت است و گاهی نیز به شباهت این بنا به دانشگاه آریزونا اشاراتی میگردد، اما بیشترین شباهت کالج دماوند به مرکز شهری مرین کانتی میباشد. کتابخانهی کالج دماوند، ساختمانی دایرهای شکل است با گنبدی آبی رنگ که بدون هیچ گونه حرف بیشتری خود را مهیای دانشجویان نموده است. طرح این گنبد و سقوف آبی رنگ بنا (سقف آبی این بنا را در سالهای بعد ایزوگام کردهاند)، طرح کالج دماوند را به مرکز شهری مرین کانتی نزدیک می.کند، اما آیا مگر این موضوع مسئلهی مهمی است؟ آیا با اثبات یا رد چنین شباهتهایی چیزی از ارزشهای یک بنایی که خوب کار میکند کاسته میشود؟ اگر ما بخواهیم در طراحیهای خود، فرمی تولید نماییم که شبیه هیچ فرمی در جهان نباشد، آنگاه نتیجه بسیار خطرناک خواهد بود. در حداقل وضعیت مورد نظر، قطعاً طراح در نمایش اثر خود اغراق و تقلب خواهد نمود و یا برای تولید فرم مطلوب باید بعضی مسائل بنیادین را زیر پا بگذارد. این اتفاق ناگوار است و همین اتفاق است که کپی محض را همانقدر منفور میکند که کپی ناقص و بیخردانه را، اتفاقی که شاید در کالج دماوند نیز کمابیش افتاده باشد.
در انتها بد نیست اشارهای نیز به سردر و دیوارهای محوطهای این کالج نماییم. این سردر طراحی شده، با اینکه از فرمی اکسپرسیونیستی و نزدیک به بلندپروازیهای اریک مندلسون دارد، اما از جنس آجر است و با کاشیکاری فیروزهای و پنجرههای مشبک، خود را متعلق به ایران معرفی مینماید. شخصیت نزدیک این سردر به بناهای مجموعه میتواند درسی برای نوآموزان معماری باشد و این نکته را یادآوری کند که سردر حتماً نباید از بتن مسلح باشد. همچنین اینگونه برداشت میشود که این سردر، بسیار مؤدبانه در برابر فرهیختگان دانشگاهی ایستاده است - نه همچون غولی فریادکنان یا قد علم کرده که تنها بخواهد هیبت خود را نمایش دهد. دیوارهی شرقی این سردر در تاریخ معماری ایران، نمونهای ندارد و منحصربهفرد است. این دیوار محدب آجری با درپوش آبی رنگ خود، با اینکه بسیار متراژ اندکی دارد، بینظیر است. دیوارهای محوطهی دانشگاه نیز از فرمی مارپیچ برخوردار هستند که در تورفتگیها با کاشت درخت، فضای عبوری از کنار کالج را دلنشین نموده است. افزون براین، در بخشهایی، دیوار صاف میگردد و با نصب نردههایی، کالج دماوند جلوهها پرسپکتیوهايی از خود را به عابران نمایش میدهند. اکثر مواقع این جلوهها همان احجام استوانهای قدرتمند میباشند. ریتم به وجود آمده از این وضعیت در بدنهی دیوار، مسیر عبوری از کنار کالج را به مسیری دلپذیر بدل مینماید.