هدف این نوشتار، شفافسازی آن دسته از اصطلاحاتی است که فعالیت نمایشگاهگردانی معماری، به عنوان استمراری مثبت و «کاربردی» از نقد، در قالب آنها قابل فهم است. در اینجا، منظور از «نقد»، صرفاً تلاشی حرفهای در ارتباط با موضوع معماری نیست، بلکه مقصود ما از این اصطلاح، به طور حتم، یک «پروژه¬ی نقادانه» مستقل میباشد. اگر چنین «پروژهی نقادانه»ای با انگیزهی «جهتدهی مجدد به معماری » صورت گیرد - همانطور که پیش از این رِم کولهاس به فعالیتِ درست درک نشدهی خود در قالب یک معمار و متفکر معماری اشاره کرد - در نتیجه، نمایشگاهگردانی معماری باید مورد بررسی قرار گیرد و به عنوان فعالیتی ارائه شود که در رمز ژنتیکی خود دارای ریشه و تکانهی خلق چنین «جهتدهی مجددی» باشد.
نمایشگاهگردانی معماری عبارت است از برگزاری نمایشگاهها و ایجاد آن دسته از برنامههای فرهنگی که میتوان به وسیلهی آنها تولیدات معماری را موضوع بحث قرار داد و بدین ترتیب، آن آثار را در دسترس گروه بزرگتری از مخاطبان در حوزهی فرهنگی گستردهتری قرار داد. بنابراین، این کار به عنوان روشی تکمیلی ارائه میگردد که نقد میتواند با کمک آن، مرتبط و تأثیرگذار باقی بماند.
علاوه بر این، پرسشی که در عنوان این مبحث مطرح شده، نیازمند این امر است که همواره کار خود را مورد نقد قرار دهیم. همچنین، این سؤال باید در مقابل لزوم شناسایی و تشخیص موانع و معضلات این فرض پاسخگو باشد: نمایشگاهگردانی معماری به طور قطع، ضامن و یا شامل یک «پروژهی نقادانه» است که در آن، تجربهی شخصی مؤلف مانند یک فیلتر و الگو عمل مینماید که با یاریاش میتوان محدودیتهای خاصی را شناسایی نمود و نهایتاً در خوش بینانهترین حالت، نمایشگاهگردانی در قالب یک ابزار برای احیای تفکر نقادانه در معماری ارائه کرد.
پیشینه
پس از انجام یک مصاحبه با مؤلف این نوشتار (پِدرو گادانهو)، این دیدگاه که برگزاری نمایشگاهها میتواند جانشین رویکردهای سنتیتری مربوط به نقد معماری شود، باعث شکلگیری مباحثاتی شده است. این مصاحبه در شمارهی ۹۵۸ مجلهی دوموس چاپ شد. با انتصاب اخیر این فرد به عنوان نمایشگاهگردان موزهی هنر مدرن در نیویورک، جملهی «نمایشگاهگردانی همان نقد جدید است»، به شیوهی رایج رسانهها، از مضمون اصلی خود خارج گردید و به مثابه عنوان چشمگیر این مصاحبه مورد استفاده قرار گرفت. در نتیجه، این گفته، هم مانند نمونهای از نکتهگزینی و هم در قالب تهییجی به کار رفت که وضع کنونی نقد معماری معاصر را نشانه میگرفت. با اینکه تهییج ضمنی چنین جمله¬ای تا حدی تعمدی بود، نیات گستردهتر این گفته به شدت مورد کملطفی قرار گرفت - به عبارتی، مانند یک زنگ خطر دربارهی چیزی که عموماً به عنوان بحرانی در نگارش نقدهای معماری متصور بوده است. لازم به ذکر است که نیت اصلی از طرح جمله¬ی «نمایشگاه گردانی همان نقد جدید است» چنین است: معنایی مشابه با کلام معروفی کارل فون کلاوزویتس(Carl von Chausewitz) که می گفت: «جنگ، تداوم سیاست با استفاده از ابزارهای دیگر است»؛ یعنی به جای اینکه فرض نماییم امکان نقد معماری از بین رفته یا دچار مشکل شده و یا صرفا اسیر تغییراتی عملی و پسانقدی گردیده است - در نتیجه نیازمند نوعی جانشینسازی است - «نمایشگاهگردانی همان نقد جدید است»؛ یا به طور دقیقتر، این گفته، صرفا اثبات کنندهی این امر میباشد که با وجود روند ظاهرا رو به زوال نقدنویسی، ممکن است ابزار دیگری نیز وجود داشته باشد که با استفاده از آن بتوان یک پروژهی نقادانه را در ارتباط با تولیدات معماری امروزی دنبال کرد - منظور از این ابزار، همان فعالیت نمایشگاهگردانی معماری میباشد.
فعالیت نمایشگاهگردانی - یعنی برگزاری نمایشگاهها و آن دسته از برنامههای فرهنگی که تولیدات معماری را به موضوعی بحثبرانگیز برای مخاطبان بیشتر تبدیل میکند - همانطور که در یکی از مقالههای پیشین مجله¬ی آبیتار(Abitare) مطرح شد، میتواند هنگامی که عمل نوشتن، زیر بار منطق فرهنگی تصویرزده و بیتوجه، در حال دست و پا زدن به نظر میرسد، به عنوان فرصتی جهت ایجاد اَشکال نوینی از ارتباط با عموم مردم دیده شود. همانطور که در این مقاله مطرح شده است، «ارزش نمایشی» توصیف شده توسط والتر بنیامین، میتواند به نوعی جریانی خرابکار برای آن پروژهی نقادانهای تبدیل شود که مسلماً به ابزار «دشمن» اشاره دارد. مقصود از این ابزار، همان استیلای فرهنگی است که بر پایهی مصرفی سطحی استوار بوده و در چنین شرایطی، جهت حفظ ارتباط، به جدال میپردازد. گرچه این استراتژی یادآور این خطر میباشد که ممکن است فرد اسیر جاذبهی «نمایش» گردد (واضح است که او باید نسبت به این قضیه گوش به زنگ باشد)، مطمئناً ثابت شد که به جای منفعل دانستن مخاطبان، آنها را فراخواندیم به تشخیص پیامهای نقادانهی لحاظ شده در گفتمانی غالباً بصری بپردازند.
با در نظرگرفتن مشقتی دائمی که گفتمان نقادانه را چه در حیطهی معماری و چه در حوضهی فرهنگی هدف قرار میدهد، «نمایشگاهگردانی» بدین شرح استنطاق گشت و در نهایت، مرزهای سنتی خود را پشت سر نهاد. نمایشگاه¬گردانی معماری، بیش از آنکه گویای حرفهی حفاظت و مطالعهی اشیا در مضامین بنیادی باشد، به عنوان تمرینی جهت ایجاد پتانسیل برای نقدهای نوین ارائه گردید: به طور مثال، نقش فعال و فرضی نمایشگاهگردانی در راستای استقبال گروه عظیمتری از مخاطبان از تولیدات معماری معاصر.
به هرحال، این پیشفرض باقی میماند که نقد، در طول سالهای پیشین، خواه در بستری آکادمیک و یا روزنامهنگارانه، این توانایی را که آغازگر تأمین کنندهی مباحثی تاثیرگذار باشد - چه برای افراد دخیل و چه برای آنان که بیرون از قضیه قرار دارند - از دست داد. این پیشفرض به طور حتم، نشانگر اعتقاد مؤلف به این امر است که نقد، اعتبار خود را از دست داده است (البته اگر از همان مرحلهی نخست اعتباری داشت)؛ به خصوص زمانی شاهد این امر میباشیم که بحث نمودار شدن ظرفیت ایجاد تغییر در زمینهی تولیدات معماری مطرح میگردد و یا حداقل، دستکاری و تشدید تأثیر آن در برابر طیف اجتماعی گستردهتری مورد بحث قرار میگیرد.
بااینحال، چنین جایگاهی میتواند نوعی خوشبینی محض و در عینحال، مجادلهآمیز را ارائه نماید. اظهار این امر که میتوان یک «پروژهی نقادانه» را از نو خلق نمود و با استفاده از شیوههای نوین آن را ادامه داد (شیوههای فراتر از ابزار نگارشی متداول و گفتمان محور)، در نهایت، ایدهای چالشبرانگیز را اثبات مینماید: نقد باید در مقابل مؤلفان تأثیرگذاری همانند مانفرد و تافوری (Manfredo Tafuri) بارى ديگر «کاربردى » محسوب شود. به عبارتی نقد باید مجدداً پیشروی از مرزهای تفسیر و تعبیر را هدف قرار دهد. علاوه بر این، با یادآوری توصیفات بنیامین از اصطلاح «مولد فرهنگی»، نقد میبایست با بکارگیری روشهای موجود، به ارائهی مواضع نقادانه و استواری در رابطه با تولیدات معماری و نقش اجتماعی گستردهتر آن بپردازد.